جیمین فیک زندگی پارت ۳۰#

جیمین فیک زندگی پارت ۳۰#


ات: قبل از رفتن باید یکی رو ببینم

مانی : کی ؟ کی رو میخوایی ببینی ؟

ات : یه دوست قدیمی

مانی : چی ؟

ات : لطفا به این ادرس که میگم برید

راننده : چشم بانو


راننده: بانوی من رسیدیم

ات : باشه مرسی

مانی : ات اینجا کجاست این عارت کیه

ات : میفهمی

رفتیم داخل عمارت

خدمتکار : بانو ات خوش اومدید

ات : اربابت خونست ؟

خدمتکار : بله بانو الان صداشون میکنم

خدمتکار رفت ولی مانی هنوز نمیدونست که من میخوام چه کسی رو ببینم که صدای یه نفر از پشتم اومد

نامجون: ات تو کجا اینجا کجا

سریع رفتم و بغلش کردم و اونم بغلم کرد ۴ سال بود که ندیده بودمش

ات : دلم برات تنگ شده بود

نامجون: منم همینطور دخترم

از بغلش جدا شدم که یه پسر کوچولو اومد و با پاهای نامجون چسبید ...
.
.
.
به نظرتون اون پسر کوچولو کیه ؟ میدونم خیلی خوب نشد اما امید وارم خوشتون بیاد و حمایت.
دیدگاه ها (۱)

جیمین فیک زندگی پارت ۳۱#

جیمین فیک زندگی ادامه پارت ۳۱#

جیمین فیک زندگی پارت ۲۹#

جیمین فیک زندگی پارت ۲۸#

جیمین فیک زندگی ادامه پارت ۳۳#

جیمین فیک زندگی پارت ۳۳#

پارت ۲۹جیمین: ببین میدونم درد داری ولی باید تحمل کنی چون نمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط